جدول جو
جدول جو

معنی نوری تبریزی - جستجوی لغت در جدول جو

نوری تبریزی
(یِ تَ)
از شاعران قرن دهم هجری است و به روایت مؤلف صبح گلشن در فصل گرما به سقائی و در موسم سرما به عسل فروشی اشتغال داشت. او راست:
چنین کز بهر قتلم تیغ کین آن تندخو بسته
سرم را زود خواهی دید بر فتراک او بسته.
(از فرهنگ سخنوران) (از صبح گلشن ص 559) (از تحفۀ سامی ص 139).
و رجوع به قاموس الاعلام ج 6 و دانشمندان آذربایجان ص 389 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ یِ تَ)
محمدامین انصاری تبریزی ساکن عباس آباد اصفهان بود، و چون راتبی که داشت بریده شد، قصیده ای در ستایش حبیب الله صدر سرود و وی راتبش را بازگردانید. و در آخر عمر به تبریز بازگشت و در آنجا درگذشت. احوالش در تذکرۀ نصرآبادی ص 280 و ’خزانۀ عامره ص 293’ و ’دانشمندان آذربایجان ص 117’ و ’ذریعه ج 9 ص 255’ آمده است. منظومه ای در برابر ’مخزن الاسرار’ نظامی سروده و ’روضهالابرار’ نامیده است که نام آن را در دیباچۀ کتاب دیگر خود ’روضهالاطهار’ آورده است. این کتاب در مزارات تبریز است و در 1011 هجری قمری تألیف شده و در آن از کتاب ’روضات الجنان’ استفادت کرده ولیکن خود منکر این استفادت است، وی در آغاز این کتاب میگوید: ظهور قائم در همین عصر شاه عباس خواهد بود این کتاب به سال 1303 هجری قمری بنام ’السامی’ در هند چاپ شده است
لغت نامه دهخدا
(یِ تَ)
ملا مصطفی بن ابراهیم مشهدی. از افاضل قراء اواخر قرن یازدهم هجرت که به سال 1007 در حوالی تبریز متولد و در حدود 1080 هجری قمری وفات یافت. تألیفاتی در علم تجوید دارد. از اوست:
1- ارشاد القاری در بیان قرائت عاصم کوفی به زبان پارسی که در کربلا به تألیف آن آغازیده و به فاصله پنج سال در 1078 هجری قمری در نجف آن را به اتمام رسانده و حاوی زبدۀ مصنفات دیگرش میباشد و اول آن این شعر است:
ای فاتحۀ مصحف حمدت توحید
وی نقطه ای از کتاب مجدت خورشید
و ظاهراً این آخرین تألیفات اوست و اندکی پس از آن وفات یافته است. 2- تحفه الابرار در تجوید و این ملخص کتاب تحفه القاری است. 3- تحفه القاری یا تحفه القراء که در بمبئی چاپ شده است. 4- تحفه المقرئین. 5- وقوف القرآن. (ریحانه الادب ج 3 ص 259 از الذریعه)
لغت نامه دهخدا
(یِ تَ)
حکاک ماهری بود و گاهی طبع خود را بشعر می آزمود. این بیت از اوست:
از نگاه غضب آلود تو شد معلومم
که ز من گفته حدیثی بتو صاحب غرضی.
(دانشمندان آذربایجان تألیف تربیت ص 161 از مجمع الخواص ص 276)
لغت نامه دهخدا
(یِ تَ)
از شاعران دوران صفویه است. نصرآبادی آرد: در ایام عمرش به لباس فقر و فنا بسر برده کمال شکستگی و آرام داشت. گاهی مصرع رنگین میگفت چنانچه خود در این باب گفته:
ناجی اندر دست شاعر روز میدان سخن
مصرع رنگین کم ازشمشیر خون آلود نیست.
(دانشمندان آذربایجان از نصرآبادی).
و نصر آبادی در تذکرۀ خویش این ابیات را از او نقل کرده است:
بیرون از خود بخود رهی پیدا کن
چون نالۀ با اثر به هر دل جا کن
گر زمزمه ای رسد به گوشت بخروش
کم نیستی از دایره گوشی واکن.
هیچگه چشم سیه مست ترا خواب نبرد
که به بیداریش از گریه مرا آب نبرد
بجز از من که به خاکستر گلخن مردم
هیچکس رنگی از ین بستر سنجاب نبرد.
(از تذکرۀ نصرآبادی)
لغت نامه دهخدا
(نِ یِ تَ)
ملا نثاری تبریزی، از شاعران قرن دهم هجری و معاصر محتشم کاشانی است. به روایت مؤلف خلاصهالاشعار ’به خراسان و قزوین سفر کرده و به کاشان رفته و محتشم را هجو کرده است. او راست’:
کمتر از پروانه ای در جان سپاری نیستم
گر نسازم جان نثار او نثاری نیستم
رحم بر من میکند دشمن تکلف بر طرف
من حریف اینقدر بی اعتباری نیستم.
و نیز:
دوئی به مذهب فرمانبران دل کفر است
خدا یکی و محبت یکی و یار یکی.
به کویت پاکشان تا چند آیم حیرتی دارم
نخواهی چون مرا من هم نیایم غیرتی دارم.
رجوع به دانشمندان آذربایجان ص 372 و تذکرۀ مجمعالخواص ص 155 و تذکرۀ هفت اقلیم (اقلیم چهارم) و آتشکدۀآذر ص 35 و شمع انجمن ص 465 و قاموس الاعلام ج 6 ص 4561شود
لغت نامه دهخدا
(نَ یِ تَ)
نظام الدین علی، جوهرشناس تبریزی متخلص به نظمی، از شعرای متوسط قرن دهم هجری قمری است، در عهد سلطنت اکبر شاه به هندوستان رفت و در دربار او به شاعری پرداخت. او راست:
چنان خواهم نوشتن صورت احوال در نامه
که می گردد ز آب چشم من فی الحال تر نامه.
(از تذکرۀ روز روشن ص 836) (دانشمندان و سخنوران آذربایجان ص 386). رجوع به نگارستان سخن ص 124 و هفت اقلیم ذیل اقلیم چهارم شود
لغت نامه دهخدا
(یِ تَ)
ازسخنوران قرن دهم تبریز است. سام میرزا صفوی این بیت را از وی نقل کرده است:
ای خوش آن ساقی که ما را جام بیهوشی دهد
تا ز غمها یک نفس ما را فراموشی دهد.
و رجوع به دانشمندان و سخن سرایان آذربایجان ص 370 شود
لغت نامه دهخدا
(یِ تَ)
پیشۀ خرده فروشی داشت و به یاری موزونی طبع بر دقیقه سنجی همت می گماشت:
نه تنها دیده از نظارۀ روی نکو بستم
چو رفتی از نظر چشم از همه عالم فروبستم.
(تذکرۀ صبح گلشن ص 612)
لغت نامه دهخدا
(حُجْ جَ تُلْ اِ مِ تَ)
میرزا محمدتقی بن ملامحمد مامقانی الاصل تبریزی المولد والمسکن متخلص به ’نیر’ و مشهور به حجه الاسلام از علما و دانشمندان اوائل قرن چهاردهم آذربایجان. علاوه بر مراتب علمی، قریحۀ شعری او هم بسیار صاف و اشعار وی دارای الفاظ فصیح و معانی دقیق بوده و ترجمه اجمالی حال او را موافق آنچه در دیباچۀ چاپ دوم کتاب آتشکده او نگارش یافته، ثبت اوراق مینماید: در سال 1247 هجری قمری (غرمز) در تبریز متولد و در بیست و دو سالگی برای تکمیل تحصیلات خود به نجف رفته، و پس از استفاضه از محاضر استادان و مشایخ آن سامان به تبریز بازگشته و بنظر حقیقت در آسمان علم و ادب و عرفان آفتابی بوده که صدها ستارگان درخشان از انوار علمیه اش کسب نور و روشنائی کرده اند. ز یک چراغ توان صد چراغ روشن کرد. و شهامت نفس و مناعت طبع او به اندازه ای بوده که جز خانه مسکونی چیزی نداشته و آن را هم بعد از فوت بوامش دادند، و از این روی همیشه در شکنجه و فشار رجال حسود و بدخواه بوده و در این معنی گوید:
دستی بخون دهر نیالوده چون مگس
شد تار عنکبوت مرا دور روزگار
ای هوش دیگر آهن سردم بسر مکوب
ای فکر دیگر از رگ اندیشه خون مبار
ای چشمۀ مداد من از غصه قیرشو
ای خامۀ نزار من از غم چو نی بزار
تألیفات او.
1- آتشکده در مراثی. 2- الفیه در طرائف. 3- تفسیر آیۀ و ماخلقت الجن والانس. 4- در خوشاب که مثنوی است به تخلص ’عمیدا’. 5- دیوان غزلیات. 6- صحیفه الابرار. 7- علم الساعه. 8- لاّلی منظومه. 9- لمح البصر. 10- مفاتیح الغیب. 11- نصرهالحق.
و از این جمله فقرۀ دویم و هفتم و نهم و یازدهم هنوز چاپ نشده و هفت فقرۀ دیگر در تبریزچاپ شده است. و در دوازدهم رمضان 1312هجری قمری (غشیب) وفات و در وادی السلام نجف مابین مقام مهدی و دیوارشهر نجف مدفون است. (ذریعه ج 1 ص 5 و 497) (دیباچۀ آتشکدۀ حجه الاسلام) (ریحانه الادب). میرزا جعفر سلطان القرائی زیر عنوان حجه الاسلام محمدتقی بن محمد بن الحسینی الشریف التبریزی الممقانی گوید: وی پسر دوم حجه الاسلام آخوند ملا محمد ممقانی و فرع رشید شجرۀ این خاندان است. در میان علماء شیخیه علم و از مشایخ بسیار مشهور این طایفه است. فقیه و محدث و مجتهد و حکیم و خداوند معالی و مآثر بود، در فنون شعر و ادب استاد و صاحب نظر و از مهرۀ این فن است. طبعاً راغب انزواء وگوشه گیری و از مصاحبت و آشنائی خلق گریزان بود. ریاست را دوست نمیداشت و شوکت و جاه را جالب و طالب نبود. بخت تیره و طبع بلند داشت با فقر و قناعت اما با کمال استغناء و مناعت بسر می برد. چون وفات کرد دوهزار تومان قرض داشت و در مقابل آن مالی نبود خانه مسکونی او را فروخته بطلب کار دادند. او در سال 1248 هجری قمری در تبریز متولد شده و از شانزده سالگی مدت پنج سال نزد پدر خود بتحصیل فقه و حکمت اشتغال ورزیده پس از مرگ پدر (1269 هجری قمری) در بیست و دوسالگی برای تکمیل تحصیلات بعراق عرب که مرکز علم بود سفر کرد، و مدتی در محضر علماء آن دیار کسب فواید علمیه نمود و به تبریز مراجعت کرد. در آن ایام حجه الاسلام میرزاحسین برادر بزرگش زنده و مرجع شیخیه بوده مع هذا پس از ورود به تبریز، امامت مسجد حجه الاسلام به او محول شده ودر آن مسجد اقامۀ جماعت میکرده پس از وفات برادر بزرگش مرجع عامۀ شیخیه در تبریز شده تا صبح روز جمعه دوازدهم ماه رمضان سال 1312 هجری قمری در آن شهر وفات یافت و جسدش را به نجف نقل و در آن خاک مدفون نمودند. در وفات او جمعی از فضلاء بفارسی و عربی مراثی گفته اند و قطعۀ عربی نیز از میرزا علی بن موسی ثقه الاسلام تبریزی مصلوب دیدم که در رثاء او گفته بود و مدح بسیار از او کرده و کلمه ’الغفار= 1312 هجری قمری’ ماده تاریخ مرگ او میباشد. میرزا محمدعلی مدرس خیابانی در ریحانه الادب میگوید که: قبرش در نجف در گورستان معروف وادی السلام میان مقام مهدی و دیوار شهر نجف است. تولد او را در سال 1247 هجری قمری نوشته، علی الظاهر اشتباه کرده و چنانکه دیگران نیز تصریح کرده اند سال تولد او 1248 هجری قمری است شکل مهر او که بنظر نگارنده رسیده مربع کوچک و نقش آن که با خط نستعلیق بسیار خوب نوشته شده ’محمد تقی بن محمد’ است. کتاب خانه او که حاوی نسخ خطی ممتاز بوده پراکنده و متفرق گشت. در نوشتن خطوط سبعه استاد و از مهرۀ خوشنویسان است. خطثلث و رقاع و شکسته نستعلیق او را دیده ام و بسیار متین و محکم نوشته. میرزا محمدعلی صفوت در کتاب داستان دوستان مینویسد ’در وصف قدرت قلمی او همین بس، آنگاه که بفلج شقی مبتلا گردید، از دست چپ چنان خط مینوشت که با کار دست راست فرقی نداشت’ در فن کیمیا خبیر و بصیر و صاحب نظر بود. بعض اوقات با چندتن از دانشمندان معاصر خود و اصحاب سرّ که با آنها معاشر و غالب اوقات دورهم بودند بتحقیق طبایع اجسام و جستجوی خواص آنها مشغول می شدند و در آثار آنها سیر میکردند. نسخ خود صاحب ترجمه در این موضوع میان ارباب فن مشهور ومعتبر است. وقتی در طهران سفینه ای بخط او دیدم از سر تا پا شامل نسخ مختلفه و اقوال متفرقه از استادان این فن بود. او سر پر شوری داشته، در سه لغت فارسی وعربی و ترکی شعر گفته اشعاری که در مراثی سروده پرسوز و گداز است. امروز شصت واند سال از مرگ او سپری شده هنوز خطباء و روضه خوانان و مداحان در تهران و آذربایجان و سایر بلاد ایران در منابر و مساجد و مجالس ذکر مصیبت اشعار او را میخوانند و مراثی او را زیب منابر خود قرار میدهند و برای او طلب آمرزش و رحمت می کنند. تخلص او در شعر ’نیّر’ است. از معاصرین او شخصی موسوم به اسماعیل و معروف به میرزا بزرگ علی آبادی که اشعار سست و بی مایۀ دارد نیز ’نیر’ تخلص داشته. علی الظاهر اول کسی که بچاپ و نشر اشعار او اهتمام کرده رئیس الذاکرین میر عبدالحسین پسر سید الذاکرین میرابوالفضل حسینی خلخالی تبریزی است. او اول مثنوی آتشکده را که در مراثی است در ایام حیات خود او در سال 1309 هجری قمری که سال اتمام آتشکده است در تبریز با چاپ سنگی پخش کرد و در دسترس همکاران خود قرار داد، بعد در حدود سالهای 1314 و 1315 هجری قمری بجمع و ترتیب و نشر اثر دیگرش که موسوم به لاّلی منظومه است مبادرت کرده و مقدمۀ مختصری نیز برای آن نوشته است. پس از سید مذکور حاج میرزا علی اکبر عماد، مؤلف کتاب رنگارنگ در پی فحص آثار منظوم او آمده و از هرجا که توانست بدست آورد و جمعآوری کرده و نسخۀ دیوان غزلیات فارسی و ترکی او را از میرزا ابوالقاسم پسر حجه الاسلام میرزا حسین برادرزادۀ صاحب ترجمه تحصیل کرد، و پس از کوشش بسیار، کتابی بعنوان مجموعۀ اشعار حجه الاسلام درسالهای 1345 و 1346 هجری قمری در تبریز با چاپ سنگی بخط نستعلیق که بدست میرزا نجفقلی خان کاتب هشترودی خالوی نقاش و هنرمند مشهور میرمصور، نوشته شده بچاپ رساند و همین مجموعه است که امروز میان مردم متداول است و در تبریز و طهران مکرر با کمی زیاده و نقصان و اختلاف مقدمه چاپ شده. و آن شامل سه کتاب از منظومات صاحب ترجمه است یکی مثنوی آتشکده دیگری لاّلی منظومه سومی دیوان غزلیات او. مثنوی آتشکده در مراثی و شمار آن حدود دوهزار و هشتاد و شش بیت است. این دو بیت که از تاریخ اتمام مثنوی مذکور هم خبر میدهد از آخر آن کتاب است.
بس که دلسوز آمداین نظم زده
آمد از هاتف بنام آتشکده
شکر کاین منظومۀ مشکین ختام
در هزار و سیصد و نه شد تمام.
لاّلی منظومه متضمن قصاید و قطعات و غیره شامل مراثی و مدایح در بحور و اوزان مختلف و حاوی نهصد و پنجاه و نه بیت است و در مطاوی آن غزلی از حجه الاسلام آخوند ملامحمد و دو قصیدۀ فارسی از حجه الاسلام میرزا اسماعیل برادر صاحب ترجمه و قصیده ای لامیه بزبان عربی موسوم بقصیدۀ ندبه از خود صاحب ترجمه که در آخر منظومه است آورده شده. مجموع ابیات آن از عربی و فارسی و ترکی حدود یکهزار و یکصد و هفتاد و چهار بیت است. این چند بیت که در مراثی است از اول آن منظومه است:
چون کرد خور ز توسن زرین تهی رکاب
افتاد درثوابت و سیاره انقلاب
غارتگران شام به یغما گشوده دست
بگسیخت از سرادق زربار خور طناب
کردندسر ز پرده برون دختران نعش
با گیسوی بریده سراسیمه بی نقاب
گفتی شکسته مجمر گردون و از شفق
آتش گرفته دامن این نیلگون قباب
از کلۀ شفق بدر آورده سرهلال
چون کودکی طپیده بخون در کنار آب
یا گوشواره ای که به یغما کشیده خصم
بیرون ز گوش پرده نشینی چو آفتاب
این سه بیت نیز از اول قصیده که بعربی در رثاء گفته از آن منظومه است:
ابت المنیه ان تطیش سهامها
قف بالدیار وناد این کرامها
ما للبلاقع من لوی باللوی
قدانکرت اکنانها آرامها
و رسوم ابیات بها لکنانه
لاتستجیب منادیاً اعلامها
از قصیده ای که در مدح امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) سروده و در آن شکایت از روزگار خود کرده:
آن زر خالصم که بخارا کندفلک
جای محک ز کوردلی امتحان من
و آن طوطیم که در قفسم کرده روزگار
یاران خبر برید بهندوستان من
و آن کوکبم که از نظر نحس ناکسان
در برج غم وبال من آمد قران من
غم بحر خون و آه من انفاس جزر و مد
دروی چو تخته پاره دل ناتوان من
چشم جهان فضلم و بر چهره نیم شب
اشک روان ستارۀ هفت آسمان من
فیلاسفان صدر دبستان هفت خط
بر دست علم کودک سر عشر خوان من
در کلبۀ تفلسف من صد چو بوعلی
پا خسته از تسابق یوم الرهان من
بودم قرین صدرنشینان بزم خاص
ز آمیزش عوام فروکاست شأن من
چون سنگ کیمیا ز نظرها نهان شدم
کس آگهی نیافت ز سر نهان من
چون توتیا بدیده نشاندی مرا ز لطف
بردی پی ار زمانه بروح کیان من
ماندم بصد حجاب ز خرگاه قرب دور
تا از کدام پرده برآید فغان من
گوش از طنین خرمگسانم صدا گرفت
ای کاش بود منزل عنقا مکان من
و نیز از مواضع متفرقۀ قصیده ای دیگر:
حبذا دجلۀ بغداد و لب آب فرات
خاک تبریز مرا تب به تن و جان آورد
من بفرزانگی استاد حکیمان بودم
بر من این آب و هوا فکر پریشان آورد
آسمانم حسد آورد بگلزار بهشت
بر زمین آخرم از ف تنه شیطان آورد
گوئیا دید که گنجی است مرا زیر زبان
دهنم بست بر این کلبۀ ویران آورد
فلکا مادر ایام بصد قرن هنوز
نتواند چو منی طفل سخندان آورد
شاعری در خور من نیست که استاد خرد
اولین پایه مرا حکمت لقمان آورد
لیک چون پیر فلک هم سر صبیانم کرد
ناگزیر است مرا بازی صبیان آورد
دیوان غزلیات مشتمل بر غزلیات و رباعیات و مفردات و متفرقات و ساقی نامه و غیره بزبان فارسی، و آن در حدودهزار و ششصد و هشتاد و چهار بیت است. تمام این مجموعه که بدست حاج میرزا علی اکبر عماد مرتب و مدون گشته حدود چهار هزار و نهصد وچهل و چهار بیت بشمار آمد قسمت عمده آن فارسی، مقداری بزبان عربی و دوسه قطعه ترکی است. آقای عماد در مقدمۀ مجموعه مینویسد که دیوان غزلیات فارسی و ترکی او از برادرزاده اش تحصیل و بهمت دو تن غزلیات و مثنوی آتشکده و لاّلی منظومه در یکجا چاپ شد. حق این است که در دیوان غزلیات یک بیت ترکی هم برای نمونه وجودندارد و علاوه بر آنکه غزلیات و اشعار ترکی صاحب ترجمه تماماً در مجموعۀ مذکور مندرج نیست، از مثنویات فارسی و قصاید و دیگر اشعار او که در بعضی جاها دیده شده در این مجموعه نیست. بسیار واضح است که این مجموعه شامل همه آثار منظوم او نیست و هنوز کلمات منظوم او نیک جمعآوری نشده است. وی قطعۀ زیر را بر سبیل تقریظ بیکی از دفاتر میرزا محمد صادق ادیب الممالک فراهانی نوشته من تمام آنرا از صفحۀ 30 دیوان ادیب الممالک که در سال 1312 هجری شمسی در طهران چاپ شده به اینجا می آورم:
سزد ارسجده برد میرفراهانی را
گر ز خاقان گذرد مرتبه خاقانی را
ای امیر قرشی زاده کت اعجاز سخن
بند بر ناطقه زد منطق سحبانی را
گر برند این گهر نظم تو بر سوق عکاظ
کس پشیزی نخرد سلعه ٔذبیانی را
عرق از خجلت تشبیب تو از نیل گذشت
چهرۀ طبع منوچهری دامغانی را
مدعی گو گله کم کن که بهر خس ندهد
فیض روح القدسی رتبۀ حسانی را
شعرا را همه گر سحر حلال است حدیث
دیده بگشا و ببین آیت عمرانی را
تا نیآمد بسخن نطق تو معلوم نبود
کابر نیسان ز که آموخت درفشانی را
گر شود ختم سخن بر تو امیری چه عجب
کآخرین پایه همین است سخندانی را
کوس تسخیر فروکوب که در کشور نظم
بخت بر نام تو زد سکۀ قاآنی را
ادیب الممالک نیز در جواب تقریظ او این اشعار را گفت و در آن بکمالات او و همچنین به استادی وی در فنون خط اشارت کرده و چند بیت را بمدح پدرش حجه الاسلام ملامحمد ممقانی اختصاص داده است:
عجبی نیست مر آن آیت ربانی را
گرکند زنده ز نو حکمت لقمانی را
ای بتاریک شب کفر برافروخته باز
پدرت در ره دین شمع مسلمانی را
اگر آن آیت رخشنده هویدا نشدی
کس نخواندی ز ورق آیت فرقانی را
تو از آن شاخ برومند بزادی که ز فضل
درس توحید دهد نخلۀ عمرانی را
حجج بالغۀ شرع بیاراست چنانک
شست از صفحۀ دین حکمت یونانی را
توئی آن عاقلۀ دور مه و مهر که عقل
نزد فرهنگ تو گیرد ره نادانی را
ملکات کلمات تو به نیروی کمال
عقل بالفعل کند طبع هیولانی را
تا بمیدان خرد اسب هنر تاخته ای
دست بستی بقفا فاضل میدانی را
رقمت ناسخ ریحان خط لاله رخان
برشکسته خط طغرای صفاهانی را
دم عیسی ز عقیق لب لعل تو وزد
گهرت خیره کندتاج سلیمانی را
حجه الاسلام آمد لقبت زانکه بخلق
بشناسانی مرحجت یزدانی را
بنده آن رتبه ندارد که تو در چامۀ خویش
در حق وی کنی این سان گهر افشانی را
لیک در سایۀ مهرت بشعیری نخرم
زین سپس مخزن شعر حسن هانی را
سر و سامان شهی دارم و دربندگیت
بفلک یاد دهم بی سر وسامانی را
از منظومات او علاوه بر ماسبق مثنوی است موسوم به ’درّ خوشاب در جواب قاردوشاب’ بزبان فارسی. این مثنوی در تبریز با چاپ سنگی پخش شده مع هذا نسخ آن نادر و کمیاب است ابیاتش حدود نهصد بیت اندکی کم و زیاد است. او این مثنوی را در حدود سال 1307 هجری قمری بنظم آورده و آنرا به انتقاد رسالۀ ’توحیدیه ٔ’ عالم شهیر اصولی میرزا محمود خوئی که در کلام است مخصوص داشته، و آن رساله را در این مثنوی به اسم ’قاردوشاب’ که نام ساختگی و مجعول خود ناظم است خوانده و از جهات معانی و الفاظ و مبانی شعریۀ آن بمهارت و استادی انتقاد کرده، و آنرا از روی زیرکی با حکایات شیرین و تمثیلات ملیح آراسته و منسوب به عمیدالدین حسینی ساخته و تخلص را در آخر آن ’عمیدا’ آورده است. این چند بیت از آنجاست:
دق جاهل بر حکیمان خبیر
خندۀ روبه بود بر دست شیر
مرغ عنقا راچه نسبت با بط است
جای عنقا قاف جای بط شط است
بحث اهل ظلمت از اقلیم نور
چاه زیج است و رصد بندی کور
کور کوچه را نبیند زیر پا
چون رصد بندد به اجرام سما
دیگر از منظومات او ارجوزه ای است اضحو که بزبان عرب ممزوج با بعضی کلمات ترکی و لغات فارسی و معروف به ه ’الفیه’ که خودش آنرا ’فسوه الفصیل’ خوانده. میرزا محمد علی خان تربیت آنرا منظومۀ عملیه معروف به ه الفیه تعبیر کرده و میگوید: بشراکت میرزا محمد طسوجی معروف به ه ملا باشی هریک پانصد بیت گفته اند. و در ترجمه میرزا محمود ملاباشی طسوجی معلم مظفرالدین میرزا ولیعهدکه برادر میرزا محمد طسوجی مذکور است باز از میرزا محمد یاد کرده، و میگوید ’ میرزا محمود ملاباشی طسوجی در سنۀ 1295 هجری قمری وفات یافته، برادر وی میرزا محمد طسوجی بهمان لقب بجای وی منصوب شده است. این ملاباشی همان است که بشرکت حجه الاسلام متخلص به ’نیر’ من باب مطایبه هریک از آنها پانصد بیت عربی مشتمل بر فتاوی مضحکه منظوم فرموده اند...’ و در این جا او این منظومه را بعنوان دیگر معرفی کرده است. از نوشتۀ میرزامحمدعلی خان تربیت چنین برمی آید که این منظومه هزاربیت درست است پانصد بیت آنرا صاحب ترجمه و پانصد بیت دیگر را میرزا محمد طسوجی تبریزی ساخته. و من از بعض مطلعین شنیده ام که این منظومه را بهمراهی چندتن که با او معاشر و مصاحب بوده اند بنظم آورده و امیرنظام حسنعلی خان گروسی نیز در آن دست داشته. نسخ این کتاب اکثر با یکدیگر متفاوت است. بعضی از پانصد بیت کمتر و بعضی بیشتر و بعضی تا حدود ششصد بیت است. چنین مینماید که اشخاص دیگر از اصحاب مسخره نیز لاقیدی کرده تصرفات در آن نموده و در متن آن دست برده اند، و از اصلش کم کرده و یا ابیاتی به آن افزوده اند، و به هرحال تا امروز نسخه ای از این منظومه که شامل هزار بیت کامل باشد بنظر نگارنده نرسیده و شمول این منظومه بپانصد بیت با عنوان آن که الفیه نامیده اند بنا به بحثی که جلال الدین سیوطی در بهجهالمرضیه فی شرح الالفیه زیر کلمه الفیه آورده تنافی ندارد. این ارجوزۀ اضحوکه در جای خود از منظر شعری بسیار متین و محکم و حاکی از اطلاعات وسیع ناظم در فنون ادب است لیکن چنانکه معینی جوینی مؤلف نگارستان درباره گلستان سعدی شیرازی گفته ’بسبب کثرت تردد بر زبانها و تکرر تذکر در بیانها پایمال زبان سخنوران محافل و دست خوش لهجۀ قصه خوانان مجالس گشته’ و در کلمات و جملات و ابیات آن چنانکه اشاره شد تحریف راه یافته و از دست کاتبان بی سلیقه اغلاط به آن وارد آمده و تا امروز نسخۀ صحیح و معتبری که بتوان بصحت صدور آن از ناظم اعتماد کرد بنظر نرسیده. این کتاب در میان بعضی بشآمت معروف و خواندن و نوشتن و نگه داشتن آنرا بد می شمارند و بنحوست منسوب میدارند. عجب تر آنکه مرد ثقه از مخلصان ناظم آن برای من روایت کرد و گفت که خود حجه الاسلام ناظم منظومه نیز درباره آن تطیر کرده است. هرچه هست این منظومه را با مثنوی ’در خوشاب’ می توان دنبالۀ منازعات روزگار پدر و برادرش قرار داد، و از نتایج و ثمرات آن اختلافات بشمار آورد. این چند بیت از آن منظومه است:
واختلف الاقوال فی التجار
هل هم عدول ام من الفجار
الحق انهم عبید درهم
لیسوا یدینون بدین محکم
یعطون تنزیلا علی الصراف
و یاخذون منه بالاضعاف
ما عندهم خمس ولا زکوه
اذ کل ذاک عندهم حکاه
لایعجبنک ما بهم من ریش
فهم ذئاب فی لباس میش
یزینون الهر کالالواد
فیحملونه علی الاعواد
لایمکثون غیر یوم اوغدا
اذا هم قد صنعوا مجتهدا
یبایعونه علی السجود
لیاخذوا حکماً بلا شهود
و یأکلوا مالا بضرب الشست
و یقعدوا فی داره بالبست
و یقتفیهم همج رعاع
هم لکل ناعق اتباع
ما گلشن الراز و نطق القوش
و مثنوی البشنو من القمیش
این منظومه راجواب گفته اند و من آنرا دیده ام سخت سست است و از لحاظ شعری و ادبی بی ارزش و بسیار کم عیار است. میرزا محمدعلی صفوت در کتاب داستان دوستان این چندتن را از احباء او شمرده و میگوید که او با این چندتن که از کبار فضلای معاصر و لایق خلوت و خلت بودند ارتباط و الفتی داشت و غالباً شبها را برای انس و صفا انسب دیده گرد هم مینشستند میرزامحمد ملاباشی طسوجی برادر میرزا محمود. شریف العلماء اصفهانی پدر سیدحسن شریف زاده، میرزا فضلعلی آقا مجتهد متخلص بصفا پسر حاج میرزا عبدالکریم ملاباشی. حاج میرزا کاظم وکیل الرعایا ممدوح نادر میرزا قاجار.
کتب زیر علاوه از مثنوی آتشکده و لاّلی منظومه و دیوان غزلیات و الفیه و مثنوی درّ خوشاب که ذکر آنها گذشت نیز از تألیفات اوست: 1- صحیفهالابرار. 2- مفاتیح الغیب هردو معروف و مطبوع است. 3-تمامی خطب، ناقص است. 4- رسالۀ علم الساعه. 5- شرح حدیث انا النقطه. 6- رسالۀ لمح البصر. 7- رسالۀ تفسیر ما خلقت الجن و الانس. 8- رسالۀ نصره الحق. (از کتاب المحافل، سلطان القرائی تبریزی)
لغت نامه دهخدا